عشق مادری
سلام عزیزم
بعد از نیم ساعت از بدنیا اومدنت وقتی منو آوردن تو بخش شما رو هم آووردن و گذاشتن روی سینم تا می می بخوری .
قربون خدا بشم که خلقتش زیبا و کامله. بلافاصله حس مادر و فرزندی منتقل شد و شما هم فوری شروع کردی به خوردن.
ولی خیلی زود خسته می شدی و می خوابیدی.
شب اول چون مامان جون پیشمون بود خیلی خوب و راحت بود ولی شب دوم هر چقدر مامان جون گریه کرد نذاشتن بمونه.شما هم اون شب کلی گریه کردی .
علاوه بر گریه خیلی هم جاتو کثیف میکردی ومن مدام باید پایین می اومدن تا پاکت کنم و دوباره پوشکت کنم.
قربونت بشم وقتی صبح شد همش منتظر بودم تا بگن مرخصی شدیم تا بریم خونه. بابا و مامان جون اومده بودن دنبالمون . وقتی بابا کارهای ترخیص رو انجام داد ، شما رو با اشتیاق بغل کرد و اومدیم سوار ماشین شدیم.
حس خیلی خوبی بود نینی بغل اومدیم بیرون.
خدایا شکرت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی